برسامبرسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

شاهزاده کوچولو

بارداری

1392/11/21 18:52
نویسنده : الناز
1,759 بازدید
اشتراک گذاری

"پسر گلم مامان این وبلاگو زمانی برات درست کرد که 8 ماهت تموم شد امیدوارم یه روزی که بزرگ شدی و خودت خاطراتت رو خوندی برات لذت بخش باشه."چشمکلبخند

پسر عسلم مامان روز اول بهمن سال 90 که فهمید فرشته اش تو دلشه از خوشحالی نمی دونست چی کار کنه ولی برای اینکه خیالش راحت شه و خبر اومدنت رو به همه بده تا روز 5 بهمن که بره آزمایش بده و جواب قطعی رو بگیره منتظر موند.نگه داشتن این راز زیبا و بزرگ حتی برای 5 روز هم خیلی سخت بود ولی بالاخره گذشت و وجود نازنینت قطعی شد.فرشتهفرشته

حالا دیگه باید 9 ماه صبر می کردم تا صورت نازنینت رو ببینم.9 ماه پر از خاطره و هیجان.آزمایش غربالگریت رو هفته 13 و 15 بارداری تو آزمایشگاه نیلو انجام دادم واز اون بابت هم خیالم تخت شد......و اما سونوگرافی تعیین جنسیت که انقدر عجله داشتم بدونم نی نی گلم پسملیه یا دخملی بار اول تو هفته 15 بارداری رفتم پیش خانم بیرنگ و گفتن که احتمالا پسره ولی چون خیلی کوشولو ه با اطمینان نمی تونم بگم و من هفته 16 بارداری (91/1/22) مجددا رفتم سونوگرافی پیش خانم الماسیان که ایشون با یقین گفتن نینی مونم پسره.هوراواما اولین لگد نفسم رو تو هفته 19 احساس کردم.زبان

جوجه خوشگلم مامان 8 ماهش که شد رفت آتلیه زویا تا لحظاتی که تو شکمش هم بودی رو ثبت کنه. (در همه عکسهایم تو هم با من هستی حتی بعد از تولدت! زیرا که تو همیشه در قلب منی و به راستی که با تو زیباتر می شوم)

"اینم یه عکس از مامان و بابا که عاشقانه ساعات آخر به دنیا اومدنت رو انتظار میکشند"

مامان برای حفظ آرامش پسر نانازش تو دوره جنینی هر کاری که لازم بود میکرد از ماه 5 به بعدم که رفت کلاس یوگا بارداری و حتی قید چاقی و اضافه وزنم به کلی زده بود طوری که از 58 کیلو رسید به 74 کیلو  این یعنی 16 کیلو اضافه وزن یعنی فاجعهتعجبسبزتعجب

عزیز دلم وقتی تو دل مامان بودی2 تا مسافرت رفتی.بار اول وقتی 3 ماهت تموم شد5-6 روزی  با خاله مرجان اینا رفتیم شمال وبار دوم وقتی 5 ماهت تموم شد 4-5 روزی با عمه زهره اینا و عمه زلیخا اینا رفتیم سمت همدان-سنندج و کرمانشاه.در ضمن تو دل مامان که بودی  3 تا هم عروسی رفتی اول عروسیه دوست بابا آقا سعید-دوم عروسیه دوست بابا امیر آقا و سوم عروسیه نوه عمه مامان آقا رامین.تشویقنیشخندتشویق

اسم گلت برسام  رو مامان از قبل از حاملگی دوست داشت ولی باردار که شد بعد از کلی گشت و گذار تو کتابا و سایتا و مشورت با بابا بازم به این نتیجه رسید که برسام از همه اسما برای تو نازترو مناسبتره.

عزیز مامان برای به دنیا آوردنت 4 تا دکتر عوض کردم اول دکتر داودی بعد دکتر شادانلو و بعد دکتر همتی و سرانجام دکتر خطیبی : متاسفانه دکتر همتی نازنین که از قبل از بارداری هم دکتر زنانم بود دقیقا 1 ماه قبل از تولدت رفت آمریکا و منو غصه دار کرد و من ماه آخر مجبور شدم که برم پیش دکتر خطیبی تو همون بیمارستان مهر و گل پسرمو به دنیا بیارم.دکترا تاریخ تولد پسر نازم رو با احتساب آخرین دوره ام 9 مهر سال 91 تخمین زده بودن ولی مامانش برای اینکه پسری به خاطر 9 روز 1 سال عقب نیوفته و نیمه دومی نباشه 28 شهریور 91 با عمل سزارین نی نی گلش رو بغل کرد.بغلخندهگریهبغل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)